آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

اولین های من

اولین باری که مامانی فهمید منو داره 17 اذر بود. اولین کسی که بعد از مامانی و بابایی به وجود من پی برد خاله نجمه بود. اولین باری که همزمان صدای قلب من شنیده شدو تصویرم هم دیده شد 15 بهمن بود. اولین عروسی که من رفتم،عروسی خاله سارا بود. اولین چهارشنبه سوری من توی خونه موندم تا اسیبی نبینم. اولین عید نوروز من توی درمانگاه(محل کار مامانی)به همراه مامانی و بابایی تحویل شد. اولین حرکت من که احساس شد پنجم فروردین بود. اولین فیلمی که از من گرفته شد و سی دی اونم موجوده 19 فروردین بود. اولین مهمونی که به خاطر  من برگزار شد دوم خرداد بود. اولین باری که من رای دادم 24 خرداد بود. و این اولین ها هم...
17 تير 1392
1